English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3028 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
downhaul U طناب پایین کشنده
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
down U سوی پایین بطرف پایین
horizontal U دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
lanciation U سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
low level U پایین
down stairs U پایین
shitu U پایین
flat U پایین
vide infara U پایین
tailwater U پایین اب
subteen U پایین تر از سن 31
submiss U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
dowm U پایین
further down U پایین تر
neath or neath U پایین تر
shorter U پایین تر
shortest U پایین تر
lower U پایین
lower limit U حد پایین
beneath U پایین
lower most U پایین تر
beneath U پایین تر
sub- U یا پایین تر
infara U پایین تر
infara U پایین
hypogenous U پایین رو
neath or neath U پایین
short U پایین تر
flattest U پایین
below U پایین
lowered U پایین تر
low U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
de- U پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
below <adv.> U در پایین
lowers U پایین تر
lowering U پایین تر
lower U پایین تر
bottom U پایین
bottoms U پایین
bal U از مچ پا به پایین
down U پایین
underneath U پایین
lower mast U دکل پایین
to go down U پایین رفتن
subordinating U فرعی پایین تر
low order U پایین رتبه
low pass U پایین گذر
to get down U پایین رفتن
lowermost U پایین ترین
to sink in the scale U پایین رفتن
subordinates U فرعی پایین تر
to set down U پایین اوردن
to reach down U پایین اوردن
subordinate U فرعی پایین تر
undermost U پایین ترین
low order U مرتبه پایین
low resolution U تفکیک پایین
low resolution U وضوح پایین
to look down U پایین امدن
to let down U پایین کردن
lower limit U کران پایین
subordinated U فرعی پایین تر
lower most U پایین ترین
lower threshold U استانه پایین
prolapse U پایین افتادن
prolapsus U پایین افتادگی
pushdown U پایین فشردنی
push down stack U پایین فشردنی
lee U پایین باد
to come down U پایین امدن
res U noitaloseR پایین
submaxilla U ارواره پایین
low U پایین ضعیف
the lower world U جهان پایین
the masses U دستههای پایین تر
prolapse U پایین افتادگی
shut U پایین اوردن
shutting U پایین اوردن
lowpass U پایین گذار
mean low water U اب پایین میانگین
to bring down U پایین اوردن
to beat down U پایین اوردن
neath or neath U پایین زیرین
nether world U جهان پایین
nutant U پایین افتاده
nutate U پایین افتادن
oars down U پارو پایین
on the down grade U پایین رونده
overhand U از پایین ببالا
the valley lies below U ده در پایین است
degrades U پایین دادن
comedown U پایین رفتن
degrade U پایین دادن
lowest U پایین ترین
decurrent U پایین افتاده
desceht U پایین امدن
dim light U نور پایین
disrate U پایین اوردن
down current U جریان رو به پایین
down draft U جریان رو به پایین
down stroke U ضربه رو به پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
downfeed U تغذیه رو به پایین
downfield U میدان پایین
download U بارگیری پایین
catabatic U پایین اینده
bottommost U پایین ترین
bottom up U از پایین به بالا
descend U پایین امدن
descends U پایین امدن
top down U از بالا به پایین
top-down U از بالا به پایین
lower class U طبقه پایین
lower classes U طبقه پایین
low U پایین اهسته
feet U پایین دامنه
foot U پایین بادبان
minor U پایین رتبه
alow U روبه پایین
bate U پایین اوردن
downmost U پایین ترین
downtrend U سیربطرف پایین
beneath U از زیر پایین تر از
depressions U پایین دادن
depression U پایین دادن
let down U پایین کردن
look down U پایین امدن
low activity U فعالیت پایین
low altitude U ارتفاع پایین
low wing U بال پایین
lower bound U کران پایین
low energy U انرژی پایین
low frequency U فرکانس پایین
nether U واقع در پایین
downward movement U حرکت رو به پایین
drive U ضربه از پایین
drives U ضربه از پایین
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
downward compatible U سازگار رو به پایین
downward swing U نوسان رو به پایین
downward travel U ضربه رو به پایین
face down feed U خورد رو به پایین
go dan barai U رد کردن از پایین
go down U پایین رفتن
downstairs U طبقه پایین
nether U زیر پایین
hereinbelow U در پایین این
hereinbelow U ازاین پایین تر
downward U روبه پایین
downward U پایین زیرین
infrahuman U پایین تر از انسان
low level U در سطح پایین
At lower levels. U در سطوح پایین تر
up and down U بالا و پایین
shuts U پایین اوردن
downstream U پایین دست
downstream U پایین رود
breast U نورد پایین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
low heat value U مقدار حرارتی پایین
under- U پایین تراز کمتر از
foot U قسمت پایین چیزی
low frequency current U جریان فرکانس پایین
lowest U خیلی پست تر پایین تر
low frequency engineering U تکنیک فرکانس پایین
low level format U فرمت سطح پایین
low level language U زبان سطح پایین
low frequency wave U موج فرکانس پایین
under U پایین تراز کمتر از
fluctuating U حرکت به بالا و پایین
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
low frequency furnace U کوره فرکانس پایین
low frequency generator U مولد فرکانس پایین
low frequency range U حیطه فرکانس پایین
low frequency source U منبع فرکانس پایین
low frequency transformer U ترانسفورماتور فرکانس پایین
low frequency choke U پیچک فرکانس پایین
low frequency cable U کابل فرکانس پایین
underclass U سطح پایین [اجتماع]
cryophilic U رشدکننده در حرارتهای پایین
To stop being intransigent. U از خر شیطان پایین آمدن
Please come down(downstairs). U لطفا"بفرمایید پایین
mentioned below [often postpos.] <adj.> U ذکر شده در پایین
critical closing speed U سرعت بحرانی پایین
mark down U پایین اوردن قیمت
markdown U پایین اوردن قیمت
bump U بالا و پایین رفتن
fluctuates U حرکت به بالا و پایین
come down the steps U از پلگان بیایید پایین
Just under his nose. U درست پایین پایش
fluctuated U حرکت به بالا و پایین
in the hole <idiom> U امتیاز پایین صفر
Recent search history Forum search
1fibers affecting
2مهرآسا
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2در رشته ادبیات انگلیسی
2در رشته ادبیات انگلیسی
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1Jack Attac
1توضیحات پایین صفحه
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com